راستینراستین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

راستین

شیرینم

خب امروز میخوام برات از شیرین کاریات بگم عسلم اول بگم تولد 16 ماهگیت مبارک گل پسرم از ماه پیش اینقدر قشنگ میگی ماما که میخوام بخورمت از وقتی که مهد میری رقصیدن رو یاد گرفتی و اینقدر قشنگ رقص پا میری! از بابایی هم بهتر    ماهواره یه تبلیغ داره که مال پوشک ملفیکسه و تو تا چندوقت هروقت این تبلیغ رو میداد فقط نگاه میکردی اما از هفته پیش به محض پخش شدن میخندی و دقیقن مدل بچه هایی که توش میرقصن میرقصی. اینقدر قشنگ که تعجب میکنم اینقدر بزرگ شدی که بتونی اینقدر دقیق تقلید کنی. کلمه هایی که مرتب میگی: بابا- به به- اِده (بده)-من- نه- ائو (الو)- دَدَ- مه مه- و کلی کلمات شبه کلمه که تقلید از کلماته اما فقط خودت میفهمی عزیز دلم . البت...
20 آذر 1392

4 ماه پرحادثه

سلام پسر گلم برایت یک دنیا حرف نگفته  دارم. قصه تنبلی مادر قصه ی تازه ای نیست اما اگر حرف هایم را بشنوی شاید به من حق بدهی که چرا در تمام این مدت نتوانسته ام حتی یک خط هم برایت بنویسم. تقریبن از زمانی که آخرین پست را برایت نوشتم، 4 ماه میگذرد و آنقدر اتفاقات مختلف در این مدت افتاده که نمیدانم از  کجا شروع کنم. بهتر است اول از اتفاقات مهم این چهار ماه بگویم بعد برایت از شیرین کاری هایت بنویسم. حدودن یک ماهی از تولدت گذشته بود که همراه خاله سمانه به کارگاه های خلاقیت مادر و کودک رفتیم و شما و ارغوان را ثبت نام کردیم و هفته ای دو روز با هم به آنجا می رفتیم و همه با هم شعر می خواندیم و بازی می کردیم و کاردستی درست میکردیم. جو کلاس ...
3 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به راستین می باشد